- وقف کردن (فُ زَ دَ)
منحصر کردن چیزی را به کسی یا چیزی. مخصوص کردن:
نرسد جز تو به کس گوهری از خاطر من
کرده ام وقف تو این بحر لبالب ز زلال.
وحشی (دیوان چ امیرکبیر 238).
، (اصطلاح فقه) زمین، ملک یا مستغلّی را در راه خدا حبس کردن، توقف کردن بر حرفی از کلمه ای. (المعجم چ دانشگاه ص 33)
نرسد جز تو به کس گوهری از خاطر من
کرده ام وقف تو این بحر لبالب ز زلال.
وحشی (دیوان چ امیرکبیر 238).
، (اصطلاح فقه) زمین، ملک یا مستغلّی را در راه خدا حبس کردن، توقف کردن بر حرفی از کلمه ای. (المعجم چ دانشگاه ص 33)
